لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

گذشته ها

بعضی وقتها رادیو آهنگای قدیمی میزاره، اون روز این آهنگ رو گذشته بود

منو یاد اون شب سرد دسامبر میندازه که اومدم , وقتی اینو داشت پخش میکرد، ما گوشه مموریال درایو بودیم، داشتیم مپیچیدیم رو پل به طرف داون تاون ، پل برای کریسمس چراغونی کرده بودن ، قشنگ بود ولی من کلا گیج بودم ، خیلی چیزی نمی فهمیدم چه خبره ... ۲۴ ساعت پرواز کلا جون نمیزاره واسه آدم

  

هی سعی میکردم بفهمم از کجا اومدیم، چه جوری باید برسم خونه ،  بعد همون شب از کنار "دراپ - این - سنتر " رد شدیم ، هی فک میکردم آخه اینجا چرا اینجوریه ، اینجا کجاست که خونه ماست بعدا فهمیدم آهان ، اینجا مرکز بازپروریه ، یه مدلی مثل مرکز افراد بی خانمان انقد که محل بی خانماناشون میدن ، مرکزشون تو داون تاونه 

الان که فکر میکنم ، می بینم چقدر زود آدم عادت می کنه، یاد می گیره ، تطبیق میده خودشو ...

اولش به نظر سخته ، چقدر من با ای فون تو این خیابونا راه رفتم ببینم این نقطهه کدوم طرفی میره که جهتمو پیدا کنم کلا آدم کلی چیزهای جدید یاد میگیره ، بعد باید ساکن نشینه ، راه بره، راه بره، راه بره ...


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد