لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

من ایده ال

امروز موقع رانندگی تو رادیو داشت می گفت دوست داشتید من ایده التون چه خصوصیتی داشت، داشتم فکر میکردم من چه جوری میتونستم باشم ... فارغ از معنویات ، دوست داشتم:

گیتارمو کامل بلد بودم

فرانسه بلد بودم ، راحت می تونستم حرف بزنم

اسکی رو حرفه ای بلد بودم، رو هر شیبی ، هر مدلی

یه دو قلو داشتیم


دیگه همین فعلا چیزی یادم نمیاد، کم ادعا

Yeah Why...

۵۰ دلار ... ۵۰ دلار پول حرف زدن ۱ دقیقه ای با تهران از فرانکفورت، حتی ۱ دقیقه هم نشد به گمونم، وسطش قطع شد 

چرا آخه؟؟؟؟؟ چشمام گرد شد وقتی کارت رو چک کردم ، فک کن...

پسرک

پسرک موند ایران ، یعنی نذاشتن که بیاد... از فرودگاه برش گردوندند، هرچی هم التماس و درخواست نشد که نشد...


آقای لوفتانزا قبول نکرد برگه شهروندی رو ، هرچی هم توضیح دادیم که بابا ما با همین اومدیم بیرون هیچ کس قبول نکرد میگفتن خوب اومدن بیرون با رفتن تو فرق داره ، ممکنه دولت تورو راه بده اونجا که رسیدی ولی مارو جریمه میکنه چون این مدرک سفری نیست ... با هرکی هم حرف زدیم نشد که نشد


حالا پسرک اونجاست من اینجام ، تازه یه سفر ترکیه هم اضافه شد به سیستم باید بره سفارت ببینه که چیکار میکنن ... ظاهرا باید درخواست پاسپورت بده ، امیدوارم خیلی طولانی نشه فقط ... همه چی به هم میریزه اونجوری 


مامان میگه الان من راحت تر میتونم بیام و برگردم تا اون که شهرونده هی پز دادا تا تهش اینجوری شد


جالب اینجا بود که از هواپیما که پیاده شدیم تو فرانکفورت قبل از ورود به ترانزیت جلو همه رو گرفتن دونه دونه پاس پورتها و اجازه ورودهارو چک کردن، گفتیم لابد خبری دادن ، چیزی گفتن که فک کردن ممکنه یواشکی رد شده باشه ...


بعد هی میگه، تو گفتیا من گوش نکردم ...

بابام...

بابام می گه: با اینکه من خیلی دلم ای فون می خواست ولی تو چرا برای من خریدی اینو