لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

صبح به صبح یه سنجابه از تو جنگل روبرو میدوه میاد رو فنس ها دنبال صبحونه میگرده ،

به درخت آلبالو حیاط که میرسه، میره لای شاخه ها ، دستشو دراز میکنه ، با دست میکشه شاخه رو پایین با یه دست یه آلبالو میکنه ، میاد بیرون دور تا دورشو تند تند میخوره، هستشو میندازه ، دوباره میره تو درخت . یکی دیگه ... ۲ تا میخوره ، میدوه میره

امروز یه مهمونم داشت دو تائی مشغول بودن 

بعد اینا که میرن ، گنجشکا میان ، نوک میزنن آروم آروم میکنن میخورن از آلبالو ها ...

خلاصه که از این درخته هیچی آلبالو سهم ما نشود که نشود...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد