۶ فوریه ۲۰۱۷ / ۱۸ بهمن ۱۳۹۵

تقریبا ۳ ماهه که برگشتیم، حس خوبیه اینجا بودن پیش همه...

۲۷ دسامبر ۲۰۱۶

از کارم استعفا دادم ،  دلم برای بچه ها ، اونجا، حتی کارم تنگ میشه ، البته ممد نه

سند ایمیل رو که زدم گریم گرفته بود ... انگار تموم شد هرچی که ساخته بودم ولی بعدش هی به خودم گفتم، اشکال نداره بهترش میکنیم، با یه موقعیت بهتر بر میگردم ، با یه عالمه اتفاقهای خوب بر میگردم ...

ایران من ،خوبیش اینه که اینجا همه هستن ، دوستا، فامیلا ...

خدایا کمکمون کن، نزاریمون به حال خودمونا...

به خانه بر میگردیم ...

برگشتیم به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۵ ...

چقدر تهران خوبه ...

۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶

خونه رو اجاره دادیم ، اخرشم با جاده بیچاره اسمش جیده ...

۳۰ خرداد ۱۳۹۵

هفت سال پیش ، امروز بود که ما ، ما شدیم