لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶

خونه رو اجاره دادیم ، اخرشم با جاده بیچاره اسمش جیده ...

 

ادامه مطلب ...

۴ اکتبر ۲۰۱۶

الینا با پسر کوچولوش اومده بود شرکت ، ماشاا... با چنان سرعتی چهار دست و پا را میرفت ، از این ور به اون ور

یه دقیقه بغلش کردم ، میخواست بره پایین ، دستشو گذاشت رو حلقم فشاررر ، مادر که چه زوری داشت داشتم خفه میشدم دادمش دست مامانش ...


چه ناز و گوگولی بودا... خدا نصیب کنه

۲۹ سپتامبر ۲۰۱۶

همه کارا بر عکسه ...

امروز که من از خستگی دارم میمیرم، خو ابم میاد ، چشام باز نمیشه ، یکی میاد میگه چقدر خوب شدی ، قشنگ شدی چیکار کردی ، اون یکی میگه بلوزت چه قشنگه بهت میاد ، چه رنگ خوبی داره ...

حالا من با قیافه آویزون ، دو روز دارم خونه تمیز میکنم ، وسایل جمع میکنم، فقط از لا به لای  لباسا یه چی کشیدم بیرون که برم سر کار ، شب از سرما خوابم نبرده ...

تو اینو بگویی  ؟؟ یعنی نه واقعا تو اینو بگویی؟؟