فقط تنهائی چلوکباب نخورده بودم که اونم این دفعه انجام شد
فقط من موندم این خانوما تو رستوران چرا انقد منو نگاه میکردن ؟؟؟ یه دفعه که برگشتم دیدم کاملا دستشونو زدن زیر چونشون منو نگاه میکنن...
هوا سرده خیلی... خدایا مردم بی خانمان رو حفظ کن ...
با همسری صحبت میکردیم، آخرش به این نتیجه رسیدیم که خیلی تفاهم داریم،
- من جیپ دوست دارم اون آئودی
- من لپ تآپ دل می پسندم اون وایو
- من کفش کت دوست دارم اون کفش معمولی
کلا من خیلی تاف دوست دارم اون خیلی لاگجری
تفاهم داریم دیگه ...
خواب دیدم رفتیم مشهد وایساده بودم رو یه بلندی و از دور داشتم سلام می کردم ... قشنگ بود حتی اگه این همه دور باشی ...
نمی دونم چه اصراری بود که همه رو تو یه عکس جا بدم، هی می گفتم نه، گنبد و سقاخونه و این حیاط و اون یکی با هم تو یه عکس...
برگشتیم بازم همه چی برگشت به اولش ، بازم تنها شدیم...
ولی این بار طولانی بودن مسافرت خوب بود، حتی یه مسافرت داخلی هم توش جا شد، رفتیم کیش ، خوش گذشت ، ۲ روز بودیم ، همسری که کیش رو ندیده بود، کلی خوشش اومد،یه تجربه زلزله هم داشتیم که شیرین بود کلی کوه رفتیم درکه ، کلی مهمونی ( باید رژیم بگیرم
) کلی خندیدیم ...
تا کمر دیوار برف وایساده ، بیچاره این گل رزه ، فک نکنم سال بعد جوانه بزنه ، اون چندتا برگ و شاخه خشکیده جواب این همه برف رو نمیده ...