از گیجی این دکترها ... هر چند برا من بد نشد ، همش تو این فکر بودم که چه جوری برگردم اصلا باورم نمی شد که جور شد به این راحتی ، یعنی راحتی راحتی که نه ولی بهتر از اومدن با اتوبوس و ماشین کرایه کردن بود...
فقط تنهائی چلوکباب نخورده بودم که اونم این دفعه انجام شد
فقط من موندم این خانوما تو رستوران چرا انقد منو نگاه میکردن ؟؟؟ یه دفعه که برگشتم دیدم کاملا دستشونو زدن زیر چونشون منو نگاه میکنن...
هوا سرده خیلی... خدایا مردم بی خانمان رو حفظ کن ...
با همسری صحبت میکردیم، آخرش به این نتیجه رسیدیم که خیلی تفاهم داریم،
- من جیپ دوست دارم اون آئودی
- من لپ تآپ دل می پسندم اون وایو
- من کفش کت دوست دارم اون کفش معمولی
کلا من خیلی تاف دوست دارم اون خیلی لاگجری
تفاهم داریم دیگه ...
خواب دیدم رفتیم مشهد وایساده بودم رو یه بلندی و از دور داشتم سلام می کردم ... قشنگ بود حتی اگه این همه دور باشی ...
نمی دونم چه اصراری بود که همه رو تو یه عکس جا بدم، هی می گفتم نه، گنبد و سقاخونه و این حیاط و اون یکی با هم تو یه عکس...