برگشتیم بازم همه چی برگشت به اولش ، بازم تنها شدیم...
ولی این بار طولانی بودن مسافرت خوب بود، حتی یه مسافرت داخلی هم توش جا شد، رفتیم کیش ، خوش گذشت ، ۲ روز بودیم ، همسری که کیش رو ندیده بود، کلی خوشش اومد،یه تجربه زلزله هم داشتیم که شیرین بود کلی کوه رفتیم درکه ، کلی مهمونی ( باید رژیم بگیرم
) کلی خندیدیم ...
سر کلاس داشتم ف.ب. نگاه میکردم (کلا یا چرت زدم یا تو ف.ب. گشتم واسه خودم D: ) از صفحه هزار و یک محل برای دیدن در تهران ، رسیدم به هتل اوسون تو درکه ، کلی یاد اون روز کوهنوردی افتادم ...
رفته بودیم درکه عکس هم قرار بود بگیریم ، تا بالا هتل اوسون رفتیم، اگه اشتباه نکنم اونجا نشستم نیمرو خوردیم، هممم یا اون یه دفعه دیگه بود :)) بعد موقع برگشتن، همسری رفت پایین ، من یه ذره بالاتر بودم رو تپه، داشتم دنبال یه راه ساده میگشتم که بیام پایین که دیدم برگشت منو دید، دستشو انداخت دورم منو گذشت پایین :))) کلی هنوز که یادش میوفتم خندم میگیره :))
حالا خیلی هم فرق نمیکنه ایفون ، ایفونه دیگه :)) ولی کلا ذوق داره نو ، یه شلوار جدید هم میخواد ، این شلوارش کوتاه میشه دیگه :) به قول همسری اینو میزاریم برا تابستونش اگه خواست شلوار کوتاه پاش کنه :))
به جای ۸۰ دلار ماهی میشه ۱۵ دلار ، که خوب خیلی خوبه...