لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

اریک

اریک داره از خانومش جدا میشه ...

اولش یه شک اطلاعاتی بود ، یواش یواش دارم سعی میکنم جاش بندازم برای خودم ولی کلا موفقیت آمیز نیست قضیه ...


اریک میگه خودش از مارچ فهمیده که خانومش بهش وفادار نبوده ولی ظاهرا قضیه از قبلتر بوده... بعد من تمام مدت صحنه های تولدی که رفتیم خونشون ، مهمونی که خانومش به عنوان سورپرایز پارتی براش گرفته بود جلو چشممه ، یعنی اون آقاهه هم اونجا بوده ؟؟ یعنی اون موقع خانومش اینو الکی گرفته بوده ؟؟ یعنی اون موقع خانومش تو دلش چی میگذشته؟؟ بعد این تازه منم که چند بار تو مهمونیا خانومشو دیده بودم ، اریک که ۱۰ سال داره زندگی میکنه باهاش احتمالا همش همه چی جلو چشمشه ... الان که فکر میکنم ، میبینم اریک یه مدتی شبانه روز کار میکرد ، حتما همون موقع ها بوده ...


برای منو این خانومه تعریف میکرد که اولش که تازه فهمیده بوده از خونه تا محل کارو تو ماشین گریه میکرده هر روز  بعد کلی جلسات مشاور ، مسافرت و ... ولی نشده که نشده ... تا الان که تصمیم گرفتن از هم جدا بشن ، خانومش میاد داون تاون و اریک تو خونه میمونه تا بهار که بتونه خونه رو بفروشه ... چقدر طول کشید تا حیاط رو درست کرده بود ...


عمر گرانمایه در این صرف شد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد