لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند
لاله های وحشی

لاله های وحشی

هر آنچه روزگار میگذراند

فک کن

فک کن که اینا سر اینکه من کی بافت موهامو باز میکنم شرط می بندن


بعد خوب من سرم درد میگیره بعد ساعت ۹ صبح موهام باز میشه گیس پریشون بعد همه میگن ا امروز زود باز کردیا

بابام...

بابام می گه: با اینکه من خیلی دلم ای فون می خواست ولی تو چرا برای من خریدی اینو

؟؟؟

میگه: داری از خونه کار میکنی ؟؟

میگم : نه من که تو دفترم ، همینجام ، مگه تو داری از خونه کار میکنی؟

میگه : نه ، من اینجام ، پس چرا بوی عطر تورو نفهمیدم وقتی اومدی ...


من ،

اون ،

دیور ،

آوا شد ...

امروز داشتیم گیتار تمرین می کردیم ، داشتم میگفتم که نگا اینجا که تو نوشتی "آوا شد ۱۳۸۲" من دارم سال ۱۳۹۳ میزنم ، بعد گفتم برای منم نوشتی ، که آوا شد سال ۱۳۹۲ ... میگه اره بعدا ۱۰ سال بعد که خواستی به یکی یاد بدی میگی ببین مامان     اینو ۱۰ سال پیش زده...

آوا شد ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ...

تهران ، تهران من

از صبح که خبر فوت مرتضی پاشائی رو شنیدم ، وقت نکرده بودم هیچی ازش گوش کنم ، الان دیدم فیس بوک پر از آهنگاشه ، یکی دوتاشو گوش کردم ... جائی که مردم جلوی بیمارستان میخونن ... کاش قبل مرگش اینکارو کرده بودن


دیدم چقدر دورم از تهران، دیگه هیچی اونجوری نیست که همه چیشو بدونم، تهران من ...

خاطره ها موندن، اونائی که آزار دهنده بوده ، کمرنگتر ، بعضی چیزا پررنگتر... هرچقدر هم اخبار بخونی، همه چیو سعی کنی دنبال کنی، بازم مثل این نمیشه که یه جا زندگی کنی ... من دور افتادم، دور از تهران ، تهران من ...