-
لحظه ها
جمعه 30 مرداد 1394 13:07
دیروز ساعت ۶:۱۵ داشتم برمیگشتم خونه، نزدیکی خونه چشمم افتاد به ساعت ، ۶:۳۵ ... حساب کردم ، تا ۶:۴۵ خونه ام ، بعد گفتم نه، ۶:۴۵ احتمالا سر خیابونم ، ۶:۵۰ حالا ... یه لحظه از ذهنم گذشت ، آدم از آینده خبر نداره ، خودم رو دیدم که جلوتر تصادف کردم ، بعد دارم فکر میکنم حتی ۷:۵۰ هم نمیرسم خونه ... بعد به خودم خندیدم چه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 مرداد 1394 10:42
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده، ما را مس کنید...
-
الینا
سهشنبه 27 مرداد 1394 15:39
الینا در ۳۸ سالگی و با کمک کلینینک و دکتر باردار شده البته جز تعداد محدودی بقیه خبر ندارن که چی شده طبعا هرچی جلوتر میریم سر میز ناهار خیلی صحبت ها حول و حوش بچه میگذره ، قدیمی تر ها تجربشونو میگن ، الینا جدیدشو میگه، منم استفاده بهینه میکنم دیروز سر ناهار حرف بود که برای پسرش مامارو خریده ، بحث بین خانوما اینجوری...
-
سفر
دوشنبه 19 مرداد 1394 15:19
اخ از این سفر ... مامانم برگشت ایران ... کاش ما هم یه روز برگردیم ...
-
شنبه ۲۵ جولای ۲۰۱۵
جمعه 9 مرداد 1394 15:27
رفتیم پیک نیک ،بعد از ۵ سال ... اونم تو صاعقه نگاه کردیم دیدیم وضع هوا بد نیست ، حتی داشت آفتاب می شد تقریبا ، گفتیم حدود ساعت ۲-۱:۳۰ راه بیفتیم که بارون تا ۳:۳۰ - ۳ تموم میشه ، ما رسیده باشیم ... تو جاده که داشتیم می رفتیم، یه ابر سیاه معلوم بود از دور، گفتیم اونجا حتما بارونه ، بعدش درست میشه ... از نزدیکای ابره...
-
مسابقه...
یکشنبه 28 تیر 1394 16:54
این کلیپ مسابقه که ماشالا همه اطلاعات عمومی در حد اعلا دارنا .... اخ من از این بدم میاد ، اخ بدم میاد ... بعد هرکی میشناسم و نمیشناسم اینو برام میفرسته اولا خنده دار نیست گریه داره که تو یه همچین مسابقه هیچکس اینارو بلد نیست ، بعدم این مسابقه یه نسخه مردونه هم داره اونا هم به همین پرت و پلایی جواب میدن، چرا هیچ کس اون...
-
وقتی ...
پنجشنبه 25 تیر 1394 10:06
وقتی تو اداره بهت تبریک میگن بابت توافق هسته ای و.... میشه رفت ایران توریستی؟؟
-
راه راه شده
یکشنبه 31 خرداد 1394 22:18
یعنی عاشق خودمم با این گندکاری ... خوب آخه وقتی موهات قهوه ای روشنه خوب برای چی قهوه ای تیره برای رنگ ریشه میخری یعنی من الان با این موهای تا به تا چجوری برم سر کار آخه بعد من مشکل داشتم تو فرم پاسپورت رنگ موهامو بنویسم مشکی یا قهوه ای... الان باید بگم راه راه مشکی قهوه ای اییی یعنی جلو تا وسط کله مشکی بعد یهو میشه...
-
تابستونا...
یکشنبه 31 خرداد 1394 15:01
زمستونا با خودمون سنگ ریزه میاریم تو تابستونا چمن زده شده و خاک .... بعد من هردفعه که جارو میکنم با موارد "هر دم از این باغ بری می رسد" بیشتری مواجه میشم ... یه گلدون گل رز درست کردم جای اونی که خشک شده بود، بعد از وقتی اینو گذاشتم تو حیاط، انقد بارون اومد و هوا خنک شد که طفلی از رز بودن استعفا داد.... دیروز...
-
اخ کودکی ....
دوشنبه 18 خرداد 1394 14:02
چیزی به ماه رمضون نمونده، از اون موقع که ماه رمضون افتاد تو تابستون، من همش یاد سارا می افتم ، اون سال تو راهنمایی می گفت : من حساب کردم وقتی که ماه رمضون بیفته تو تابستون ما احتمالا داریم بچه شیر میدیم نمیشه روزه بگیریم دیگه فک کن که تا کجا ... بعد الان از اون جمع فقط یکی بچه داره که اونم بچه اش دیگه ۳-۴ سالی میشه...
-
آخه چرا آخه...
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 14:29
یعنی آدم کچل بشه شرمنده نشه بخدا این پسرک هندی از آخر این هفته داره میره، بعد من چقدر خجالت بکشم خوبه وقتی اومد گفت: تو خیلی به من کمک کردی معلم خوبی بودی ، خیلی ازت ممنونم به جان خودم بدشو جائی نگفتم ، ولی تو دل خودم که فحش دادم که ، وقتی توضیح میدادم ۶ دفعه بعد بار هفتم میگفت خوب من انجام بدم بعد مرحله مرحله ازت...
-
۳ سال پیش
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 10:29
۳ سال از وقتی اسباب کشی کردیم خونمون گذشت ، امروز روزی بود که از آپارتمان داون تاون اومدیم تو خونه ، بعد دقیقا دیروز تصمیم گرفتیم خونه رو بزاریم برای فروش و برگردیم داون تاون از قبلش همه چیز رو جمع کرده بودیم ، صبح ساعت ۶:۳۰ پا شدیم بریم "یو هال" بگیریم ، بعد انقدر که زود بود و ما هول بودیم بسته بودن هنوز تا...
-
?? Orange is the new black
چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 15:47
دیروز اینجا ا.نتخابات بود ، یک سال زودتر از چیزی که تصویب شده و قانون بود از وقتی طرح بودجه رو اعلام کردن ، د.ولت درخواست ا.نتخابات داد ، با این شعار که این بودجه ، بودجه سختیه و ما احتیاج داریم بدونیم که همه با ما هماهنگ هستن!!! در شرایطی که هیچ اپوزیسیونی وجود نداشت (وایلد رز بعد از تغییر موضع رهبر و تعداد زیادی از...
-
۲۰ شدم ۲۰ شدم
چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 08:28
از صبح به هرکی میرسم میگم ۲۰ شدم ۲۰ شدم تا صبح داشتم خواب میدیدم امتحان ورودی نور دارم، همون راهروها ، کلاسمونم همونجا بود، مثل سال دوم، از راه پله های این طرف اومدم پایین ، همش فک میکردم من که دارم اینجا درس میخونم چرا باز ازم میخوان امتحان بگیرن آخه صبح ساعت ۸:۱۵ اونجا بودم، همینجوری صف وایساده بودن تا یکی بیاد...
-
دزد اومده ؟؟؟
چهارشنبه 26 فروردین 1394 15:50
از جمعه صبح همه چی پشت هم اتفاق افتاد صبح ساعت ۱۰ دقیقه به هشت داشتم کیفمو برمیداشتم از در برم بیرون، دیدم از سقف صدای چکش میاد ، بعد من هی سقفو نگاه کن، این پنجره ، اون پنجره، اتاق پشتی، کنار خونه، خدایا این صدا از کجاست آخه؟؟؟ فکر کردم همسری بیدار شده تو اتاق دیدم نه، هنوز خوابه که ، انقد رفتم اومدم تا بیدار شد، بعد...
-
ای مرز پر گوهر
پنجشنبه 13 فروردین 1394 08:52
اضطراب این مذاکرات کشت ما را... ....جشن با قهوه و کیک استارباکس با کلی ای ایران
-
عید عید باز عید عید
دوشنبه 3 فروردین 1394 15:33
از وقتی گلدون سنبل رو گذاشتم رو اپن آشپزخونه، خونمون بوی بازار تجریش میده تازه انگار واقعا بوی عید میاد ... عید خوبه آدم تهران باشه ، از جمعه که مرخصی گرفتم همش احساس میکردم که همه تعطیلن و دارن جمع و جور میکنن برای عید و سال تحویل ان شا ا... که سال پر برکت و شادی برای همه باشه ، خیر توش باشه و خوشی و آرزوی رسیده
-
In like a lamb out like a lion
سهشنبه 26 اسفند 1393 10:22
شنبه انقدر که هوا خوب بود نرفتیم اسکی ، به جاش رفتیم دوچرخه سواری تا داون تاون ... عصرش چنان بادی شد که یکی ۲بار نزدیک بود با دوچرخه پرت بشم رو زمین ... یکشنبه سرد بود و از عصر برف شروع شد .... صبح دوشنبه ۵ سانت برف نشسته بود، خیابونا یخ زده بود و کلی تصادف شده بود ، تپه دم خونه بسته بود ، ۱۵ تا ماشین بهم خورده بودن ،...
-
آفتاب
دوشنبه 18 اسفند 1393 14:18
پتو رو پهن کرده بودم نصفش رو تخت زیر آفتاب اومدم دیدم کشیده رو زمین ، دراز کشیده میگه بیا آفتاب بگیریم نیم ساعت انگار که لب دریا باشیم زیر آفتاب دراز کشیدیم کلی خوش گذشت
-
حرف زدیم
جمعه 15 اسفند 1393 16:23
من فقط ناراحتم ، غصه دارم ... نه خوابم می اید نه گشنمه ام ... یکی باشه آدم فقط حرف بزنه غرهاش تموم شه ... بعدا نوشت رفتیم یه کافی شاپ که بو می داد ، بوی دستمال خیس که گردگیری کردی یه جا گذاشتی یه عالمه وقت مونده قهوه و همه چی رو گذاشتیم در رفتیم، چجوری اون آدما اونجا نشسته بودن ...
-
فک کن
پنجشنبه 30 بهمن 1393 14:11
فک کن که اینا سر اینکه من کی بافت موهامو باز میکنم شرط می بندن بعد خوب من سرم درد میگیره بعد ساعت ۹ صبح موهام باز میشه گیس پریشون بعد همه میگن ا امروز زود باز کردیا
-
جشن کریسمس ۲۰۱۴
پنجشنبه 23 بهمن 1393 16:38
۲۸ نوامبر ، Black Friday ، قرار گذاشته بودم که اگه برف خیلی نبود ماشین ببرم و بعدش ظهر برم مرکز خرید و از اونور بیام خونه کار کنم که عصری زود برسم به جشن ، مثلا حدود ۶:۳۰ صبح برفی نمی اومد، با اینکه هی میگفتن که قراره خیلی برف بیاد ، منم ماشین رو برداشتم خوشحال که اخ جون به همه کارام میرسم ظهر تا داشتم میرفتم طرف...
-
عنوان ندارد
دوشنبه 20 بهمن 1393 11:59
نامردیه میدونم ، ولی وقتی از در مرکز وارد میشم و میبینم که چقدر شلوغه یه جورائی انگار راضیتر میشم که تنها نیستم ، که این همه آدم مثل من هست ....
-
این قافله عمر عجب می گذرد...
پنجشنبه 2 بهمن 1393 11:13
بابام اینستا باز میکنه ، فیس-بوک درست میکنه، با ایفون کار میکنه ، فیس کال میزنه مامانم با وایبر کار میکنه، ای میل میزنه و من به برگشتن فکر میکنم ، که اگر من دور نبودم این همه به تلاش نمی افتادن همه ...
-
من ایده ال
شنبه 27 دی 1393 22:09
امروز موقع رانندگی تو رادیو داشت می گفت دوست داشتید من ایده التون چه خصوصیتی داشت، داشتم فکر میکردم من چه جوری میتونستم باشم ... فارغ از معنویات ، دوست داشتم: گیتارمو کامل بلد بودم فرانسه بلد بودم ، راحت می تونستم حرف بزنم اسکی رو حرفه ای بلد بودم، رو هر شیبی ، هر مدلی یه دو قلو داشتیم دیگه همین فعلا چیزی یادم نمیاد،...
-
Yeah Why...
دوشنبه 22 دی 1393 15:43
۵۰ دلار ... ۵۰ دلار پول حرف زدن ۱ دقیقه ای با تهران از فرانکفورت، حتی ۱ دقیقه هم نشد به گمونم، وسطش قطع شد چرا آخه؟؟؟؟؟ چشمام گرد شد وقتی کارت رو چک کردم ، فک کن...
-
پسرک
پنجشنبه 18 دی 1393 15:14
پسرک موند ایران ، یعنی نذاشتن که بیاد... از فرودگاه برش گردوندند، هرچی هم التماس و درخواست نشد که نشد... آقای لوفتانزا قبول نکرد برگه شهروندی رو ، هرچی هم توضیح دادیم که بابا ما با همین اومدیم بیرون هیچ کس قبول نکرد میگفتن خوب اومدن بیرون با رفتن تو فرق داره ، ممکنه دولت تورو راه بده اونجا که رسیدی ولی مارو جریمه...
-
بابام...
چهارشنبه 3 دی 1393 21:02
بابام می گه: با اینکه من خیلی دلم ای فون می خواست ولی تو چرا برای من خریدی اینو
-
؟؟؟
پنجشنبه 20 آذر 1393 10:56
میگه: داری از خونه کار میکنی ؟؟ میگم : نه من که تو دفترم ، همینجام ، مگه تو داری از خونه کار میکنی؟ میگه : نه ، من اینجام ، پس چرا بوی عطر تورو نفهمیدم وقتی اومدی ... من ، اون ، دیور ،
-
آوا شد ...
پنجشنبه 29 آبان 1393 20:31
امروز داشتیم گیتار تمرین می کردیم ، داشتم میگفتم که نگا اینجا که تو نوشتی "آوا شد ۱۳۸۲" من دارم سال ۱۳۹۳ میزنم ، بعد گفتم برای منم نوشتی ، که آوا شد سال ۱۳۹۲ ... میگه اره بعدا ۱۰ سال بعد که خواستی به یکی یاد بدی میگی ببین مامان اینو ۱۰ سال پیش زده... آوا شد ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ...